انسانی که با اجتماع تکامل پیدا کرده باشد، از همه جانوران بهتر است و اگر بدون قانون و عدالت زندگی کند، خطرناکترین جانور است.
چیزی را که انسان برتر، خوب میپندارد، به راستی خوب است.
ذهن فرهیخته، ذهنی است که بتواند اندیشهای را بدون پذیرفتن آن در سر بپروراند.
خردمند آنچه را می داند، نمی گوید و آنچه را که می گوید، می داند.
عشق، حواس را از دیدن عیبها منع می کند.
دشمنی کسی را در دل راه مده که تو را همیشه غمگین می کند.
راستی مثل گنج است؛ هر قدر آشکار گردد، پیروانش بیشتر می شود و دروغ مثل شعله پنهان آتش است که وقتی آشکار شد، سوزش و تباهی بیشتری به همراه دارد.
اعتقادی که به زور به دست بیاید، ارزشی ندارد.
ما زمانی میتوانیم ادعا کنیم کاری یا پیشهای را آموختهایم که آن را انجام دهیم.
سربلندی کسانی که به خوبی به بچهها آموزش میدهند، به همان اندازهی کسانی است که آنها را به دنیا میآورند: گروه دوم به آنها زندگی میبخشد و گروه نخست، راه خوب زندگی کردن را به آنها میآموزد.
انسان واقعی کسی است که از کمک کردن به دیگران احساس رضایت می کند، اما از اینکه کسی به او کمک کند خجل و شرمسار می شود، زیرا نیکی کردن به دیگران نهایت ایثار و بزرگواری است و کمک گرفتن از دیگران بیانگر ضعف و حقارت است.
دوستی میوه دیر رسی است.
هر کاری که می کنیم به انگیزهی پاداشی انجام میدهیم.
دو چیز اندوه را از بین می برد: یکی دیدار دوستان و دیگر، سخن دانایان و خردمندان.
کارهای تکراری ما نشان دهنده شخصیت ما است.
در زندگی، زمانی که کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید، آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود.
هیچ چیز مانند نیکی، انسان را سیر نمی کند.
انسان، دنیایی از شگفتی ها است.
هدف نهایی از آموزش و پرورش، آموختن روش درست بهره گیری از اوقات فراغت است.
انسان آزاده از کسی سلب آزادی نمی کند.
آدم بخشنده عزیز است، اگر چه فقیر باشد.
شادی، بهترین چیزهاست؛ آن قدر اهمیت دارد که سایر چیزها تنها برای کسب آن هستند.
هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد.
هیچ چیز مانند بخشش و نیکی انسان را سیر نمی کند.
خوشبختی به خود ما بستگی دارد.
تجربه، میوه ای است که آن را نمی چینند، مگر پس از گندیدن.
خواسته های خود را در میان دو دیوار محکم اراده و عقل زندانی کنید.
معلم نفس خود و شاگرد وجدان خویش باش.
برتری باسواد بر بی سواد همانند برتری زندگان بر مردگان است.
برای دوام دوستی باید برتری و ارزش یکدیگر را بشناسید و به یکدیگر با دیده احترام بنگرید.
بی نیازی را از دنیا با خرسندی بخواه؛ زیرا آنچه که انسان را بی نیاز می سازد، خرسندی است، نه دارایی.
بزرگی در احترام داشتن نیست، بلکه در شایستگی داشتن احترام است.
عشق، یک روح است که در دو جسم دمیده شده.
یک دوست خوب میتواند پادزهر پنجاه دشمن باشد.
شادمانی، معنا [ = چم ] و هدف زندگی است؛ کل هدف و پایان وجود انسانی است.
در همه ی جنبههای طبیعت، امری شگفت انگیز وجود دارد.
بدترین چیز در مورد بردگی این است که دست آخر، برده ها به آن خو می گیرند.
کارهایی را که بایستی بیاموزیم و زمان، صرف یادگیری آنها کنیم، می توانیم در زمان انجام، یاد بگیریم.
از راه کنش و کردار است که انسانها کامیاب می شوند یا شکست می خورند.
انسانها به دلیل شخصیت هایشان آن چیزی هستند که هستند، اما در کردار است که آنها به خوشبختی و یا بدبختی دست می یابند.
زیباترین رنگها، که به گونه ای اتفاقی بر روی بوم آمده باشد، لذت کمتری به ما می بخشد تا طرحی سیاه و سفید.
کار شاعر این نیست که رخدادهای حقیقی را نقل کند، بلکه کار او این است که آن چیزهایی را روایت کند که بنابر احتمال یا ضرورت ممکن بود و یا می توانست رخ دهد.
ما نسبت به انسانی که سزاوار بدبختی نبوده است، احساس مهربانی و دلسوزی می کنیم.
بدتر از همه آن است که کسی آگاهی کامل داشته باشد و اراده کند عمل را انجام دهد و سپس آن را انجام ندهد.
در میان نمایشنامه نویسانی که از استعدادی برابر برخوردارند، آنان که خود از نظر عاطفی حساس تر هستند، متقاعد مؤثرترند؛ کسی که خود افسرده است افسردگی را سرایت می دهد.
نمایشنامه نویس در فرآیند نوشتن، حتی اگر داستان را آفریده باشد، نخست باید طرحی از داستان بریزد و سپس با رخداد های مناسب به پر کردن آن بپردازد.
کامل بودن بیان در این است که روشن باشد بی آنکه عادی باشد.
زبان پر زرق و برق، هم شخصیت و هم اندیشه را از نظر پنهان می کند.
بگذارید به گونهای زندگی کنیم که گویی، موجوداتی فناناپذیر و جاودانهایم.
ما همان چیزی هستیم که پی در پی انجام میدهیم؛ بنابراین، تعالی، یک کردار نیست، بلکه یک عادت است.